هویدا در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
آشکار، پیدا، روشن. [خوانش: (هُ وَ) (ص.)]
فرهنگ عمید
پیدا، آشکار، ظاهر، واضح و روشن،
* هویدا شدن: (مصدر لازم) ظاهر شدن، آشکار شدن،
حل جدول
نمایان
علنی
آشکار، پیدا، وَغَست
آشکار، پیدا
آشکار
وغست
مترادف و متضاد زبان فارسی
آشکار، آشکارا، بدیهی، پدید، پدیدار، پیدا، جلی، ظاهر، مبرهن، محسوس، مرئی، مشهود، معلوم، نمایان، نمودار، نمودار، واضح،
(متضاد) پنهان، پوشیده
فرهنگ فارسی هوشیار
آشکارا، ظاهر، روشن، سخت پیدا
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.