هواخواه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
مشتاق، آرزومند، حامی، طرفدار. [خوانش: (~. خا) (ص فا.)]
فرهنگ عمید
[مجاز] مشتاق، آرزومند: هواخواه توٲم جانا و میدانم که میدانی / که هم نادیده میبینی و هم ننوشته میخوانی (حافظ: ۹۴۶)،
[مجاز] حامی، طرفدار، کسی که از دیگری طرفداری بکند،
[قدیمی] یار، دوست،
حل جدول
طرفدار
مترادف و متضاد زبان فارسی
آرزومند، پابند، سینهچاک، محب، مشتاق، پیرو، تابع، حامی، طرفدار، مرید، هوادار
فرهنگ فارسی هوشیار
محب و دوست و طرفدار، هوادار
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.