معنی هنگام جوی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
هنگام جوی. [هََ] (نف مرکب) آنکه برای هر کار زمان مناسب بجوید:
سدیگرسخنگوی هنگام جوی
بماند همه ساله باآبروی.
فردوسی.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.