معنی هندسه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

هندسه. [هََ دَ / هَِ دِس َ / س ِ] (معرب، اِ) و در عربی به فتح اول به معنی اندازه و شکل باشد. (برهان). از اصول علوم ریاضی است و علمی است که در آن از احوال مقدارها و اندازه ها بحث شود. (از کشاف اصطلاحات الفنون). دانستن اندازه ها است و چندی یک از دیگر و خاصیت صورتها و شکلها که اندر جسم موجود است. (التفهیم ابوریحان بیرونی ص 3). هندسه آن رشته از ریاضیات است که مطالعه در فضا و اشکال و اجسام قابل تصور در این فضا می نماید:
ستاره شمر نیست از ما کسی
که از هندسه بهره دارد بسی.
فردوسی.
در چنین ادوات خصوصاً در هندسه آیتی بود. (تاریخ بیهقی). و هیچ پادشاه چنین بنا نفرمود و همه به دانش و هندسه ٔ خویش ساخت. (تاریخ بیهقی).
به علم هندسه سر برکشیده
به سند و هند و اطراف خراسان.
ناصرخسرو.
جمشید ملک هیأت، خورشید فلک هیبت
یک هندسه ٔ رایش معمار همه عالم.
خاقانی.
گر به زمین افتدی هندسه ٔ رای تو
قوس قزح سازدی طاق پل رود زم.
خاقانی.
ترکیب ها:
- هندسه باز. هندسه ٔ تحلیلی. هندسه ٔ ترسیمی. هندسه ٔ دیفرانسیل. هندسه ٔ رقومی. هندسه ٔ سینماتیک. هندسه ٔ غیراقلیدسی. هندسه ٔ فضایی. هندسه ٔ مسطحه. هندسه ٔ مقدماتی. رجوع به این مدخل ها شود.

فرهنگ معین

(هِ دِ س) [ع. هندسه] (اِ.) معرُبِ اندازه. علمی که درباره اشکال، ابعاد و اندازه گیری ها بحث می کند.

فرهنگ عمید

علمی که دربارۀ اشکال و ابعاد و اندازه‌گیری بحث می‌کند،

حل جدول

علم اشکال

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

دیوان

فرهنگ فارسی هوشیار

از اصول علوم ریاضی است و علمی است که در آن از احوال مقدارها و اندازه ها بحث شود

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر