معنی همر در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

همر. [هََ] (ع مص) ریختن چیزی را. || ریخته شدن چیزی. || دوشیدن شیر پستان. || سخن بسیار گفتن. || سخت سم به زمین زدن اسب. || رنج دادن بسیاری ِ شیر ناقه را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || دادن. (منتهی الارب). دادن از مال. (از اقرب الموارد). || شکستن چیزی را. || ویران ساختن چیزی را. (منتهی الارب). ویران ساختن بنا. (از اقرب الموارد).

همر. [هََ م ِ] (ع ص) درشت اندام فربه. || ریگ بسیار. (اقرب الموارد) (منتهی الارب).

همر. [هَُ م ِ] (اِخ) هومر. اُمروس. امیروس. اومرس. اومیروس. شاعر ملی یونان کهن است که ایلیاد واودیسه دو اثر معروف منسوب به اوست. محققان و منتقدان این دو اثر را از یک گوینده نمی دانند. (از فرهنگ بیوگرافی وبستر). زندگی او را در قرن نهم ق. م. نوشته اند. وی در اواخر عمر با چشم نابینا در شهرها می گشت و اشعار خود را بر مردم می خواند. (اعلام المنجد).

گویش مازندرانی

همواره، پیوسته

فرهنگ فارسی آزاد

هُمِر، Homer (به عربی امیروس) نام شاعر باستانی یونانی است که در قرن 7 یا 8 قبل از میلاد میزیسته و دو اثر ادبی ایلیاد Iliad و ادیسه Odisse را به او نسبت می دهند ولی بعضی در این امر و حتی در وجود همر شک نموده اند،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر