هلهل | در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی - جدول یاب

هلهل در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

هلهل. [هََ ل َ هَِ] (ص، اِ) مخفف هلاهل است و آن زهری باشدکه هیچ تریاقی با او مقاومت نتواند کرد. (برهان).

هلهل. [هََ هََ] (ع ص، اِ) جامه ٔ تنک بافته. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || موی تنک نرم. || جامه ٔ تنک نرم. || نوعی از زهر، معرب است. (منتهی الارب). زهری که فوراً بکشد. (اقرب الموارد). هلاهل. رجوع به هلاهل شود.

هلهل. [هَُ هَُ] (ع اِ) برف. (منتهی الارب) (اقرب الموارد).

فرهنگ معین

(هَ هَ) (اِ.) نک. هلاهل.

فرهنگ عمید

هَلاهل

فرهنگ فارسی هوشیار

(اسم) گیاهی ازتیره آلاله هاکه درحقیقت یکی ازگونه های اقونیطون بشمار می آید ودارای مقادیرزیادی آلکالوئیدهای سمی وخطرناک ازدسته آکونی تین هااست بیش سرنجبیش بیش هندی هلهل. ‎-2 خزنده ای موهوم وخیالی که معتقد بودند سم خطرناکی دارد: ((گفتند که گوشت توخناق آرد قایم مقام زهره هلاهل باشد. )

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر