معنی هلال هلال در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
هلال هلال. [هَِ هَِ] (ص مرکب) لخت لخت. پاره پاره. (غیاث). قاچ قاچ:
اگر ز سنگ حوادث شود هلال هلال
صدا بلند نگردد ز جام درویشان.
صائب.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.