معنی هشت خلد در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

هشت خلد. [هََخ ُ] (اِخ) هشت باغ. هشت بستان. هشت بهشت:
جنات عدن خاک در زهرا
رضوان ز هشت خلد بود عارش.
ناصرخسرو.
رضوان به هشت خلدنیارد سر
صدّیقه گر به حشر بود یارش.
ناصرخسرو.
گدای کوی تو از هشت خلد مستغنی است
اسیر عشق تو از هر دو عالم آزاد است.
حافظ.
رجوع به هشت باغ، هشت بستان و هشت بهشت شود.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر