معنی هشته در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

هشته. [هَِ / هََ ت َ / ت ِ] (ن مف) گذاشته. (برهان). نهاده. هلیده. || رهاکرده. (برهان). رهاشده. || فروگذاشته. (برهان). || آویخته. (برهان).

فرهنگ معین

(هِ تِ) (ص مف.) گذاشته، رها کرده.

فرهنگ عمید

فروگذاشته،
گذاشته‌شده،
(اسم مصدر) طلاق،

گویش مازندرانی

دو گاوی که برای شخم به هم بندند، جفت، لنگه ی هر چیز، یک...

بره ای در اثر ترس یا شوک وارده از گله جدا و متواری شود

فرهنگ فارسی هوشیار

(اسم) گذاشته رهاکرده، ترک کرده.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر