معنی هزیمت شدن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

هزیمت شدن. [هََ م َ ش ُ دَ] (مص مرکب) شکست خوردن و گریزان شدن:
هزیمت شداز وی سپاه قلون
به یکبارگی بخت او شد نگون.
فردوسی.
بدین گونه بود او همی روز جنگ
اگر زو هزیمت شوم نیست ننگ.
فردوسی.
نشاطی برپای شد که گفتی در این بقعت غم نماند و همه هزیمت شد. (تاریخ بیهقی). چون بوعلی بدید هزیمت شد و در رود گریخت. (تاریخ بیهقی). زدنی سخت استوار چنانکه هزیمت شدند. (تاریخ بیهقی).
هزیمت شد همانا خیل بلبل
ز بیم زنگیان بی زبانت.
ناصرخسرو.
نیزه بر شهرک زد و شکست و درحال کفار هزیمت شدند. (ابن بلخی).
گویی شود هزیمت هجر آخر از وصال
نیکو غنیمتی است نگارا اگر شود.
مسعودسعد.
تا ازظُلَم به جمله غنیمت برد ضیا
تا از ضیا به طعنه هزیمت شود ظُلَم.
مسعودسعد.

فرهنگ فارسی هوشیار

شکست خوردن گریختن کالیدن سپر افکندن (مصدر) شکست خوردن وفرارکردن: ((. . . ناگاه ازکمین برآمدند وبرفایق وایلمینگو زدندزدنی سخت استوار چنانکه هزیمت شدند))

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر