معنی هزارلا در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

هزارلا. [هََ / هَِ] (اِ مرکب) شکنبه. هزارخانه. هزارتو. هزارتوی. (یادداشت به خط مؤلف). رجوع به هزارتو و هزارخانه شود.

فرهنگ معین

(~.) (اِمر.) نک. هزارتو.

فرهنگ عمید

قسمت سوم معدۀ حیوانات نشخوارکننده که غذا پس از آن‌که حیوان آن ‌را دوباره جوید و فرو‌داد داخل آن می‌شود. درون هزارلا برجستگی‌های تیغه‌مانندی وجود دارد و از آنجا غذا وارد شیردان می‌شود، هزارتوی، هزارخانه،

فرهنگ فارسی هوشیار

(اسم) قسمتی ازمعده نشخوارکنندگان است که غذائی پس ازنشخوارداخل آن میشودوازآنجا به شیردان که معده حقیقی است وارد میگردد؛ یتوی هزارخانه هزارتوی.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر