معنی هجن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

هجن. [هََ] (ع مص) هاجن گردیدن جاریه. (منتهی الارب). هاجن گردیدن. (اقرب الموارد). || هاجن گردیدن نخله و غیر آن. (منتهی الارب).

هجن. [هَُ ج َ] (ع اِ) ج ِ هجنه؛ عیب و قبح کلام، یا آنچه کلام را معیوب گرداند. (از اقرب الموارد):
آن سخن باشد سخن نزدیک من کز دین بود
و آن سخن کز دین برون باشد نباشد جز هجن.
ناصرخسرو.
رجوع به هجنه شود.

هجن. [هَُ] (ع ص، اِ) ج ِ هجینه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد).

هجن. [هَُ ج ُ] (ع ص، اِ) ج ِ هجین. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). هجناء. رجوع به هجناء شود.

فرهنگ معین

(هَ جَ) [ع.] (اِ.) جِ هجنه.

فرهنگ عمید

هجنت

فرهنگ فارسی هوشیار

(تک: هجین) فرو مایگان پرستار زادگان (تک: هجنه) آک ها آک های سخن (اسم) جمع هجنه -. 1 عیبهامعایب، عیبهاوقبحهای کلام. توضیح درفارسی بصورت مفردهم آید: ((آن سخن باشد سخن نزدیک من کز دین بود وان سخن کزدین برون باشدنباشد جزهجن. )) (ناصرخسرو)

فرهنگ فارسی آزاد

هُجَن، عیب ها و بدی های کلام، نقص ها و نارسائی ها، پُست ها، (مفرد: هُجنَه)،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر