هبو | در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی - جدول یاب

هبو در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

هبو. [هََ] (اِ) هوو. همشوی. وسنی. ضره. بنانج. (یادداشت مؤلف). رجوع به هوو شود.

هبو. [هََ ب ْوْ] (اِخ) نام گروهی از تازیان. (ناظم الاطباء). حیی است از عرب. (منتهی الارب).

هبو. [هَُ ب ُوو] (ع مص) بلند برآمدن گرد وخاک. (ناظم الاطباء). بلند برآمدن غبار. (منتهی الارب) (معجم متن اللغه) (اقرب الموارد). || گریختن. || مردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (معجم متن اللغه) (اقرب الموارد). || مخلوط شدن خاکستر با خاک. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه). || خاکستر شدن آتش. (معجم متن اللغه).

فرهنگ فارسی هوشیار

(صفت) زنی که بازن دیگردرشوهر مشترک باشد، هوو وسنی.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر