معنی هامال در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

هامال. (ص، اِ) همال. قرین. نظیر. شبه و مانند. همتا. مساوی. برابر و همراه. (لغت فرس اسدی) (انجمن آرا) (جهانگیری). مرکب از هام (=هم) و آل. پسوند آل در کلمات دیگر هم، مانند: چنگال (چنگ آل) و کوپال (کوپ آل) و دنبال (دنب آل) آمده و دورنیست ادات نسبت باشد. (یادداشت مؤلف):
این آتش و این باد و سیماب و ز پس خاک
هر چار موافق نه به یک جا و نه هامال.
خسروی.
از او بستدی نیز هر سال باژ
چرا داد باید به هامال باژ.
دقیقی.
|| انباز. شریک. (برهان) (ناظم الاطباء).

فرهنگ معین

(اِ. ص.) نک. همال.

فرهنگ عمید

همتا، نظیر، قرین،

حل جدول

همتا، نظیر، قرین

فرهنگ فارسی هوشیار

قرین، مساوی، همتا، مانند، همراه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر