هالو در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
هالو. (اِ) در تداول لران، خالو. و به تحقیر همه ٔ لران را در خواندن و آواز کردن هالو خطاب کنند.
- امثال:
هیچکس نگفت هالو خرت بچند. (یادداشت به خط مؤلف).
|| (ص) (در تداول عامه) ساده دل. (فرهنگ عامیانه).
فرهنگ معین
(اِ.) (عا.) ساده دل، خوش باور.
فرهنگ عمید
سادهدل، خوشباور،
حل جدول
ساده دل، خوش باور
مترادف و متضاد زبان فارسی
خوشباور، زودباور، سادهدل، سادهلوح، گولخور
فرهنگ فارسی هوشیار
انگلیسی شادورد انگلیسی تهی -1 (اسم) خالو، لر: ((هیچکس نگفت هالو خرت بچندک)) -3 (صفت) ساده دل سلیم. یا هالو پشند. (صفت) ساده دل بی خبر خوش باور هالو. یاهالوگیرآوردن کسی. (مصدر) خیال فریب دادن او را در سر پروراندن.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.