معنی نیم پخته در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
نیم پخته. [پ ُ ت َ / ت ِ] (ن مف مرکب) نیم طبخ شده. (یادداشت مؤلف). نیم پز. گوشتی که به خوبی نپخته است. || نیم رس. میوه ای که کاملاً رسیده نیست. || که به حد کمال نرسیده است. تازه کار:
با نیم پختگان نتوان گفت سوز عشق
خام از عذاب سوختگان بی خبر بود.
سعدی.
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) آنچه که خوب پخته نشده: نیم جوش نیم پز.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.