معنی نیلوفری در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

نیلوفری. [ف َ] (ص نسبی) منسوب به نیلوفر. به رنگ نیلوفر. کبود. آبی آسمانی. (یادداشت مؤلف). لاجوردی. (فرهنگ فارسی معین):
نکوهش مکن چرخ نیلوفری را
برون کن ز سر باد خیره سری را.
ناصرخسرو.
درخت تو گر بار دانش بگیرد
به زیر آوری چرخ نیلوفری را.
ناصرخسرو.
تا بود گردان به گرد خاک آسایش پذیر
چنبر گردون بی آسایش نیلوفری.
سوزنی.
فریب گنبد نیلوفری مخور که کنون
اجل چو گنبد گل برشکافدت عمرا.
خاقانی.
گنبد نیلوفری گنبده ٔ گل شود
پیش سنانت کز اوست قصر ممالک متین.
خاقانی.
سحرگه برآمد به نیک اختری
گل سرخ بر طاق نیلوفری.
نظامی.
- نیلوفری چشم، کبودچشم. (آنندراج):
مرا افکنده در دریای غم نیلوفری چشمی
که چون خورشید عالم سوز زرین است مژگانش.
صائب.

فرهنگ عمید

کبودرنگ، آسمانگون، لاجوردی،

حل جدول

لاجوردی

فرهنگ فارسی هوشیار

(صفت) منسوب به نیلوفر: برنگ نیلوفر لاجوردی. یا چرخ گنبد نیلوفری. آسمان: ((آفتاب دین برون از گنبد نیلوفرست پر بر آز داد و دانش بو کزو بیرون (سنائی. مصف. 337)

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر