معنی نیزه باز در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

نیزه باز. [ن َ / ن ِ زَ / زِ] (نف مرکب) کسی که نیزه می اندازد و در نیزه زدن ماهر است. (ناظم الاطباء). که نیزه بازد. رامح. نیزه افکن:
به درگاه سپه سالار مشرق
سوار نیزه باز خنجراوژن.
منوچهری.
|| که تمرین و مشق به کار بردن نیزه کند. (یادداشت مؤلف). رجوع به نیزه بازی شود. || صائد دراهم. آنکه به خواهش یا فریب یا زرنگی و مهارت خاص مالی ازکسی گیرد یا نفعی از بزرگان و اعیان حاصل کند. کلاش.سوری. اخاذ. (از یادداشتهای مؤلف).

فرهنگ عمید

آن‌که با نیزه جنگ می‌کند و در نیزه زدن ماهر است،
[مجاز] آن‌که با پررویی و نیرنگ‌بازی چیزی از کسی بگیرد،

حل جدول

گدای تردست.

گدای تردست

فرهنگ فارسی هوشیار

(صفت) کسی که با نیزه جنگ کند: ((بدرگاه سپهسالار مشرق سوار نیزه باز خنگجر اوژن. ) (منوچهری. د. چا. 59: 1)، گدای تر دست: آنکه با پر رویی از مردم چیز ستاند تیغ زن.

فرهنگ عوامانه

گدای تردست را گویند.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر