معنی نگون افکندن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

نگون افکندن. [ن ِ اَ ک َ دَ] (مص مرکب) نگون فکندن. به خاک افکندن. فرودافکندن. بر زمین انداختن:
به یک زخم ده سر فکندی نگون
زمین کرده از تیغ دریای خون.
فردوسی.
به هر حمله خیلی فکندی نگون
به هر زخم جوئی براندی ز خون.
اسدی.
به ده سالگی شد ز مردی فزون
به یک مشت گردی فکندی نگون.
اسدی.
|| به زیر افکندن. خم کردن. پائین انداختن:
همه موبدان سر فکنده نگون
چرا کس نیارست گفتن نه چون.
فردوسی.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر