معنی نگاهداری کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

فرهنگ فارسی هوشیار

(مصدر) محافظت کردن حراست کردن، مواظبت کردن توجه دقیق بکار بردن: سمک گفت: شما را می باید بودن که اسب گله شاه می آورند. نگاهداری می کنم باشد که بدست توانم آوردن.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر