معنی نکره در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

نکره. [ن َ ک َ رَ / رِ] (از ع، ص) ناشناس. غیرمعروف. (ناظم الاطباء). ناشناس. مجهول. (یادداشت مؤلف). || در تداول، درشت خشن. (یادداشت مؤلف). نتراشیده و نخراشیده. کت وکلفت و هیولا و زمخت، اعم از انسان یا حیوان یا صدا: هیکل نکره. غول نکره. صدای نکره. || (اصطلاح دستور زبان) اسمی را گویند که در نزد مخاطب معلوم و معین نیست. نشان نکره در فارسی «ی » است که به آخر اسم جنس ملحق کنند: کتابی خریدم. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به نَکِره شود.
- نکره ٔ مخصصه (موصوفه)، نکره ای است که با داشتن نشانه ای از نکرت و ابهام بیرون آمده است. و علامت آن در فارسی «ی » است که بعد از آن «که » موصول آرند: روا باشد خواندن و نبشتن تفسیر قرآن به پارسی مر آن کسی را که او تازی نداند. (فرهنگ فارسی معین).

فرهنگ معین

(ص.) ناشناس، غیرمعروف، (عا.) انسان یا حیوانی که هیکل درشت و بدقواره دارد، (اِ.) اسمی را گویند که در نزد مخاطب معلوم و معین نیست. نشانه نکره در فارسی «ی » است که به آخر اسم می پیوندد. [خوانش: (نَ کِ رِ یا رَ) [ع. نکره]]

فرهنگ عمید

[عامیانه، مجاز] بدقواره،
(ادبی) ویژگی اسمی که برای مخاطب نامعلوم و مجهول باشد،
(اسم) [قدیمی] ناشناخته،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

ناشناس، خشن

مترادف و متضاد زبان فارسی

ناشناس، نتراشیده، نخراشیده، بی‌ادب، رکیک

گویش مازندرانی

خشن، زشت، ناموزون

فرهنگ فارسی هوشیار

ناشناسایی، غیر معرفه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر