معنی نوت در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

نوت. (اِ) در تداول، اسکناس. پول کاغذی. رجوع به اسکناس شود.

نوت. [ن َ] (ع مص) خمیدن از سستی. (منتهی الارب) (آنندراج). مایل گشتن و خم شدن از سستی و ضعف. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). خمیدن و کج شدن بر اثر ضعف یا نعاس و چرت. نَیت. (از متن اللغه).

نوت. [نُت ْ] (فرانسوی، اِ) نت. رجوع به نُت شود.

فرهنگ فارسی هوشیار

فرانسوی نو انشان، ارز برگ (اسکناس)، یاداشت (اسم) اسکناس. ‎، نشانه هایی که بوسیله آنها اصوات موسیقی را نشان دهند و آنها هفتاند: دورمی فاسل لاسی. این نوتها روی حامل قرارمیگیرند. یا نوتهای زینت. نوتهایی است که کوچکتر ازدیگر نوتها نوشته شوند و در میان اصوات قرارمیگیرند. این علامات که وسیله زیبایی و لطافت نغمات و آهنگهای موسیقی است ازین قرارند: پیشا که پیش از نوت اصلی آید و دو قسمت است: تحتانی و فوقانی. ‎، گذر که بین دو نوت اصلی واقع شود. ‎ -3 نوتهای کوچک که قبل از نوت اصلی آیند و باید بسرعت از آنها عبور کرد. ‎ -4 قلاب که مجموع سه یا چهار نوت کوچک است که قبل از نوت اصلی آید و بوسیله علامت مخصوص نشانداده شود. نوتهای هماهنگ (مترادف) . هرگاه ما بین دو نوت باطنا فاصله ای نباشدولی فاصله بنظر آیدظن دو نوت را هماهنگ یا مترادف گویند.

پیشنهادات کاربران

الهه آسمان. گاهی به شکل پوشیده از ستارگان که به شکل کمان مانند بر روی همسرش (گب) خم شده نشان داده می شود

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر