معنی نوایر در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
نوایر. [ن َ ی ِ] (ع اِ) ج ِ نایره. رجوع به نائره و نایره شود: نوایر فتنه فرونشست و کارها به نظام پیوست. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 288). ازاثارت نوایر ظلم... ابتدا کرد. (جهانگشای جوینی).
(نَ یِ) [ع. نوائر] (اِ.) جِ نائره.
نایره
جمع نایره (نائره) : آتشها: ونوایر حقد و کینه در سینه های ایشان منطفی گردد