معنی نهیک در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

نهیک. [ن َ] (ع ص) مبالغه کننده در هر چیزی. (منتهی الارب) (از متن اللغه) (از اقرب الموارد). || مرد دلیر. (مهذب الاسماء) (از منتهی الارب). شجاع. (متن اللغه) (از اقرب الموارد). || بئیس. (اقرب الموارد) (متن اللغه). رجوع به معنی قبلی شود. || شتر توانای حمله آور بر مردم. (از منتهی الارب). شتر قوی شدیدالصؤول. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد). || تیغ بران درگذرنده در ضریبه. (منتهی الارب). سیف قاطع. (متن اللغه) (اقرب الموارد). شمشیر تیز و برنده. (فرهنگ خطی). || نیکوخوی. (منتهی الارب) مرد حسن الخلق. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد). || (اِ) شیر بیشه. (منتهی الارب) (از مهذب الاسماء). اسد. (متن اللغه).

نهیک. [ن ُ هََ / ن َ] (ع اِ) کرمی است شبیه کیک که نیش وی به نیش زنبور ماند و آن را حرقوص نیز نامند. (منتهی الارب) (آنندراج). حرقوص. جانورکی است شبیه کیک. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (آنندراج).

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ گزافکار، دلیر، نیکخوی، تیغ بران

فرهنگ فارسی آزاد

نَهِیک، مبالغه کننده در امور، شجاع، شمشیر بران، خُوش خُلق،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر