نهلة در لغت نامه دهخدا
لغت نامه دهخدا
نهله. [ن َ ل َ] (ع ص) ابل نهله؛ شتران نخست بر آب آمده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج). || (اِ) جرعه. آشام: هرکه شما را یک نهله آب بخوراند به نام مسیح راست بگویم به شما که ثواب آن کس ضایع نشود. (ترجمه ٔ دیاتسارون ص 142) (یادداشت مؤلف).
نهله. [ن َ هََ ل َ] (ع ص، اِ) ج ِ ناهل. رجوع به ناهل شود.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.
آخرین مطالب وبلاگ



