معنی نمره در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

نمره. [ن ُ رِ] (اِ) شماره. (لغات فرهنگستان). عدد و رقمی که بدان چیزی را مشخص کنند: نمره ٔ اتومبیل، نمره ٔ اطاق، نمره ٔ تلفن، نمره ٔ قبض، نمره ٔ سجل. || درجه. شماره و عددی که کیفیت چیزی را بدان مشخص کنند: پرتقال نمره ٔ یک، ماشین اصلاح نمره دو. || شماره ٔ ترتیبی جزوهائی از یک مجموعه و افرادی از یک سلسله: نمره ٔ سوم مجله. || رقم و عددی که درمدارس پس از پرسیدن درس یا انجام امتحانی با آن کمیت معلومات شاگردان را مشخص کنند: نمره ٔ درس فارسی اوهفده است. || (ص) در تداول، گربز. بسیار محتال. (یادداشت مؤلف). چکه: فلان نمره است، فلان خیلی نمره است، فوق العاده محتال و حیله گر و زرنگ است.

فرهنگ معین

شماره و عدد، عددی که معرف معلومات شاگرد یا دانشجوست، حمام های خصوصی گرمابه های عمومی. [خوانش: (نُ رِ) [فر.] (اِ.)]

فرهنگ عمید

عددی که به منظور ارزیابی میزان یادگیری هر دانش‌آموز یا دانشجو در نظر گرفته می‌شود،
شماره: نمرۀ عینک،

حل جدول

بارم، شماره

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

تراز

مترادف و متضاد زبان فارسی

شماره، رقم، شمار، عدد

فرهنگ فارسی هوشیار

شماره، عدد و رقمی که با آن چیزی را مشخص کنند

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر