معنی نقلیه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

نقلیه. [ن َ لی ی َ/ ی ِ] (از ع، ص نسبی) تأنیث نقلی. مقابل عقلیه.
- علوم نقلیه، چون حدیث و تاریخ. مقابل علوم عقلیه. (یادداشت مؤلف).
- وسائط (وسائل) نقلیه، هرچه بدان چیزها را حمل و نقل کنند از آدمی و خر و استر و اسب و گاو و ارابه و گاری و دلیجان و درشکه و کالسکه و اتوبوس و کامیون و اتومبیل و ترن و غیره. (یادداشت مؤلف).
|| (اِ) بارکشی. (لغات فرهنگستان) (ناظم الاطباء). باربرداری. || اجرت حمل و نقل. (ناظم الاطباء).

فرهنگ معین

(نَ یُِ) (ص.) از عربی. آنچه مربوط به حَمل و نقل باشد.

فرهنگ عمید

ویژگی آنچه مربوط به حمل‌ونقل باشد، وسایل بارکشی،

فرهنگ فارسی هوشیار

بارکشی

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر