معنی نقدینه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

نقدینه. [ن َ ن َ / ن ِ] (اِ مرکب) وجه نقد. پول نقد. (ناظم الاطباء). پول. درم و دینار. مسکوک از زر و سیم و غیره. (یادداشت مؤلف).

فرهنگ معین

(نَ نِ) (اِ.) پول نقد.

مترادف و متضاد زبان فارسی

پول، تنخواه، زروسیم، سرمایه، نقد، وجه

فرهنگ فارسی هوشیار

در تازی نیامده پیسه تنخواه (اسم) پول نقد مقابل جنس.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر