معنی نفل در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
نفل. [ن َ] (ع اِ) عطیه. (منتهی الارب) (آنندراج). || غنیمت. (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 100) (دهار). || ادای آنچه واجب نیست. (از اقرب الموارد). || عبادتی که واجب نبود. (منتهی الارب). زیاده بر واجب. (از متن اللغه). عبادتی که بر بنده واجب باشد. (غیاث اللغات) (آنندراج). طاعت که نه فریضه بود نه سنت. (مهذب الاسماء). عبادتی که زائد بر فرایض و واجبات کنند. (از تعریفات) (از اقرب الموارد). مندوب. مستحب. التطوع النفاق. (از تعریفات). نافله. رجوع به نافله شود. || سرما. (منتهی الارب) (آنندراج). برد. (متن اللغه). || (مص) غنیمت دادن. (از منتهی الارب) (از آنندراج). || عطیه دادن. || سوگند خوردن. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد).
نفل. [ن َ ف َ] (ع اِ) غنیمت. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء) (آنندراج) (اقرب الموارد) (متن اللغه). فی ٔ. (یادداشت مؤلف). || هبه. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) (متن اللغه). || زیادت. (از اقرب الموارد). برتری، گویند: لهذا نفل علی هذا؛ ای زیاده. (از اقرب الموارد). ج، انفال، نفال. || گیاهی است بهترین ِ تَرَها گلش زرد و خوشبوی و فربه کن اسبان را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج). شبدر. (یادداشت مؤلف). واحد آن نفله. (از اقرب الموارد). || در فقه، آنچه از غنیمت که امام بیش از سهم دیگران به یکی از سپاهیان اختصاص دهد. (از کشاف اصطلاحات الفنون). سهم یکی از غنیمت بران که به علتی بیش تر از سهام دیگران است، جاسوسان و فرماندهان قشون از جمله اشخاصی هستند که مستحق نفل می باشند. (یادداشت مؤلف).
نفل. [ن ُ ف َ] (ع اِ) سه شب از ماه که پس از غرر آید، یعنی شب چهارم و پنجم و ششم. (از منتهی الارب) (آنندراج). سه شب بعد از غرر در ماه. (از اقرب الموارد).
نفل. [ن ُ ف َ] (اِ) آنجای از دشت و صحرا که مردمان و حیوانات در زمستان در آنجا آسایش می کنند. (ناظم الاطباء). رجوع به نغل شود.
عبادتی که واجب نباشد، عبادت مستحب، غنیمت، عطیه، بخشش. [خوانش: (نَ) [ع.] (اِ.)]
(اِ.) غنیمت، غنیمتی که از دشمن برای مصالحه گیرند، مالی که شرعاً متعلق به پیغمیر یا امام است (از قبیل اموال میت بلاوارث، جنگل های طبیعی و غیره)، جمع انفال. [خوانش: (نَ فَ) [ع.]]
عبادتی که واجب نباشد، آنچه انسان علاوه بر واجبات و فرایض به جا بیاورد،
غنیمتی که از دشمن بگیرند و شرعاً متعلق به پیامبر، امام، یا حکومت اسلامی است،
عبادتی که واجب نباشد