معنی نف در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

نف. [ن َف ف] (ع مص) تخم کاشتن در زمین. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از متن اللغه). || سفوف خوردن یا سفوف ساختن پست و دوا را. (از منتهی الارب). سف. (اقرب الموارد) (المنجد) (متن اللغه).

گویش مازندرانی

ناف

فرهنگ فارسی آزاد

نَفّ، (نَفَّ، یَنُفُّ) کاشتن، بذر افشاندن،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر