نعومة در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
نعومه. [ن ُ م َ] (ع مص) نرم و نازک گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج). نازک و نرم شدن. (از تاج المصادر بیهقی). ناعم و لین شدن. (از متن اللغه): نعم الشی ٔ؛ لان ملمسه، فهو ناعم. نَعمَه. (متن اللغه). || خوش عیش شدن. (یادداشت مؤلف). وسعت گرفتن زندگی و مرفه شدن. (از متن اللغه). نَعمَه. (متن اللغه).
نُعُومَه، نرمی،
نُعُومَه، (نَعُمَ، یَنعُمُ) نرم شدن یا بودن (در لمس)، (به فعل های نِعمَه، نَعَم نیز مراجعه شود)،



