معنی نظمی بهبهانی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
نظمی بهبهانی. [ن َ ی ِ ب ِ ب ِ] (اِخ) از شاعران معاصر با نصرآبادی است و به روایت او «کمال صلاح و درویشی داشت، فی الجمله تحصیلی کرده، مدتی در اصفهان بود... سپس به شیراز رفت و در آنجا ساکن شد». او راست:
خدنگ غمزه به نظمی زدی و آه کشید
زبان بریده مگر آفرین نمی دانست.
هر صفحه ٔ رخسار تو سردفتر نازی است
هر مصرع ابروی تو سرمشق نیازی است.
رجوع به تذکره ٔ نصرآبادی ص 287 شود.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.