معنی نشست جای در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

نشست جای. [ن ِ ش َ] (اِ مرکب) دارالملک.پایتخت. مستقر. مقر: چون هفت اقلیم به حکم او شد نشست جای خویش تمیشه ساخت. (تاریخ طبرستان).

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر