معنی نزدیک کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

نزدیک کردن. [ن َ ک َ دَ] (مص مرکب) تقریب. ادناء. استدناء. پیش آوردن:
گوش را نزدیک کن کآن دور نیست
لیک نقل آن به تو دستور نیست.
مولوی.
|| تقرب دادن: باید که جَلد باشی اندر کارها که من آگاهم از طاعت و تو را نزدیک کنم و برکشم و نیکوئی فرمایم. (ترجمه ٔ طبری بلعمی).

حل جدول

ادنا

فرهنگ فارسی هوشیار

(مصدر) قریب کردن بجوارکسی یاچیزی بودن. ‎، مقرب گردانیدن.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر