معنی نخیل در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
نخیل. [ن َ] (ع اِ) خرمابن. (ناظم الاطباء). درخت خرما. || درختهای خرما. (آنندراج). ج ِ نخل. (از ناظم الاطباء):
چنان آسمان بر زمین شد بخیل
که لب تر نکردند زرع و نخیل.
سعدی.
(نَ) [ع.] (اِ.) خرمابن.
درخت خرما، خرمابُن،
خرمابن، فسیل، مغ، نخل
کویک مخ خرما بن (اسم) درخت خرما: گشته زمین اوبخیل ظب اندرومانده قلیل آورده برروی نخیل اینک کرات اینک رغل. (لامعی. تاریخ ادبیات دکترصفا. ج 393:2)