معنی نجوی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

نجوی. [ن َج ْ وا] (ع اِ) راز. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء) (غیاث اللغات) (نصاب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (ملخص اللغات حسن خطیب) (ترجمان علامه ٔ جرجانی). سِر. (از اقرب الموارد) (المنجد). ج، نَجاوی ̍. || سرگوشی. پچ پچ. بیخ گوشی. تنگ گوشی. درگوشی. (یادداشت مؤلف):
گاه به نجوی به اهل بزم سراید
کاین سر خر را که راه داد به بستان ؟
خاقانی.
رجوع به نجوی کردن شود. || اتاوه. (اقرب الموارد). خراج. رشوت. || رازگویندگان با هم. (منتهی الارب) (دهار) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (مص) راز کردن. (تاج المصادر بیهقی). نجو. (المنجد). راز گفتن با کسی. (منتهی الارب). راز گفتن با کسی از اسرار و عواطفی که در دل دارد. (از المنجد). اسم است مناجاه را. (از اقرب الموارد). آهسته حرف زدن دم گوش کسی، که لفظ دیگرش بیخ گوشی است، و با لفظ کردن استعمال می شود. (فرهنگ نظام). به راز گفتن. سخن به راز گفتن. درگوشی گفتن. پچ پچ کردن. زیرگوشی گفتن. مساره. (یادداشت مؤلف). || بوئیدن دهن کسی را. (منتهی الارب).

فرهنگ فارسی هوشیار

نجوا در فارسی راز و نیاز، دندش دندنه شرفاک (این واژه در صحاح الفرس برابر با آواز پای مردم آمده و گواه این سروده ی ابوشکوراست توانگر به نزدیک زن خفته بود زن از خواب شرفاک مردم شنود. در برداشت برهان این واژه که شرفاک نیز خوانده می شود برابر است با: هر صدای آهسته عموما و صدای پای مردم خصوصا)، راز، همراز، ماده خر (اسم) سرگوشی زیرگوشی. ‎- 2 نهفتن آفات ازاطلاع غیر.

فرهنگ فارسی آزاد

نَجوی، غیر از معانی مصدری، مناجات، سرّ، راز، آنچه شخص با خود می گوید (جمع: نَجاوِی)، در فارسی به معنای آهسته و درگوش صحبت کردن (صحبت در گوشی) نیز مصطلح است،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر