معنی ناگزیر کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ناگزیر کردن. [گ ُ ک َ دَ] (مص مرکب) ناچار کردن. وادار کردن.
- ناگزیر کردن از، واداشتن به. مجبورکردن به. رجوع به ناگزیر شود.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر