معنی ناژو در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ناژو. (اِ) ناجو. درخت صنوبر. (برهان قاطع) (آنندراج) (از هفت قلزم) (ناظم الاطباء). ناژ. درخت کاج. (فرهنگ نظام):
بدخواه تو چون ناژو بیند بهراسد
پندارد کان ازپی او ساخته داریست.
فرخی.
چو بر ناژو سرایان گشت نازو
به صحرا شد گرازان گورو آهو.
عبدالمجید (از آنندراج).
رجوع به ناژ شود.

فرهنگ معین

(اِ.) درخت صنوبر.

فرهنگ عمید

درخت کاج،
صنوبر،
درختی از نوع کاج و سرو که چوب آن مناسب سوزاندن است،

فرهنگ فارسی هوشیار

(اسم) کاج صنوبر:‎. . . } اماچون انصاف آتش درمیان آیدعود را در صدر بساط برند و ناژ را علف گرمابه سازند. ‎{

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر