معنی ناچار شدن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
ناچار شدن. [ش ُ دَ] (مص مرکب) مجبور شدن. ناگزیر شدن. لاعلاج شدن. (ناظم الاطباء). درماندن. اضطرار.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.