معنی ناپختگی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ناپختگی. [پ ُ ت َ / ت ِ] (حامص مرکب) خامی. پخته نبودن. خامی گوشت و امثال آن. سَلَغ. || کال بودن میوه. نارس بودن. || بی تجربگی. ناآزمودگی. ناسنجیدگی. || جلفی. بی وقاری. سبکی. سبکسری. بی احتیاطی. بی وقاری.

فرهنگ عمید

ناپخته بودن، خامی،
ناآزمودگی،

مترادف و متضاد زبان فارسی

بی‌تجربگی، خامی، ناشیگری،
(متضاد) پختگی

فرهنگ فارسی هوشیار

بی تجربگی، جلفی، بی وقاری، سبکی

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر