معنی ناوارد در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ناوارد. [رِ] (ص مرکب) ناشی. تازه کار. غیرماهر. ناآشنا به کار. که در کاری وارد و ماهر و متبحر نیست. ناپخته کار. ناورزیده. نااستاد. بی تجربه. ناواقف. || نامقبول. ناموجه. نابجا. که وارد و بجا و معقول نیست: ایراد ناوارد.

فرهنگ معین

(رِ) [فا - ع.] (ص.) ناآشنا به کار، ناشی.

مترادف و متضاد زبان فارسی

بیجا، پرت، مبتدی، ناشی، بی‌اطلاع، ناآگاه،
(متضاد) بلد، وارد

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ کارندان نو نیاز، بی جا (صفت) غیرماهرناآشنابکارناشی، ناموجه بیجا: این ضحکه باردواین استهزاء ناواردبرکجامی آید.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر