معنی ناهوشیاری در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ناهوشیاری. [هوش ْ] (حامص مرکب) هوشیار نبودن. نابخردی. بی کیاستی. || مدهوشی. بیهوشی. حالت بیخودی و بیهوشی. بهوش نبودن. || دیوانگی. ابلهی. حماقت:
که او را شماخواستگاری کنید
بدینگونه ناهوشیاری کنید.
شمسی (یوسف و زلیخا).
- ناهوشیاری کردن، ابلهی کردن. بخلاف عقل و فهم رفتار کردن.

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ بی خردی بی شعوری. ‎، بیهوشی مدهوشی، ابلهی حماقت: که اوراشماخواستگاری کنید بدین گونه ناهوشیاری کنید. (یوسف وزلیخامنسوب بفردوسی. لغ. ) مقابل هوشیاری.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر