معنی ناهوشوار در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
ناهوشوار. [هوش ْ] (ص مرکب) بی خرد. بی عقل. بی شعور. بی معرفت. ناهوشیار:
یلان سینه را گفت با صد سوار
بتاز از پی این دو ناهوشوار.
فردوسی.
فرهنگ عمید
غافل، بیخبر، بیخرد،
فرهنگ فارسی هوشیار
بی خردبی شعوربی فراست: یلان سینه راگفت باصدسوار بتازازپی این دوناهوشوار. (شا. لغ. ) مقابل هوشوار.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.