معنی ناهنجاری در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
ناهنجاری. [هََ] (حامص مرکب) کجروی. (آنندراج). بدکرداری. انحراف از راستی. || بی راهی. بی قاعدگی. || بی مناسبتی. بی تناسبی. || کج تابی. درشتی. خشونت. گستاخی. خودرائی. سرکشی. نافرمانی. (از ناظم الاطباء).
مترادف و متضاد زبان فارسی
بیقاعدگی، ناهماهنگی، خشونت، نافرهیختگی،
(متضاد) هماهنگی
فرهنگ فارسی هوشیار
برخلاف قاعده بودن بیقاعدگی - 2 عدم تناسب. ، نامعقولی ناپسندی. - 4 ناهمواری درشتی. ، عدم تربیت خشونت مقابل بهنجاری
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.