معنی نال نال در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
نال نال. (نف مرکب) نالنده. با آه و زاری. نالان نالان:
مهتر و کهتر همه با او به خشم
عالم و جاهل همه ز او نال نال.
ناصرخسرو.
از دهر جفاپیشه زی که نالم
گویم ز که کرده ست نال نالم.
ناصرخسرو.
گر باغ تازه روی جوان گشته خندخند
چون ابر نال نال چنین بابکا شده ست.
ناصرخسرو.
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) نالان نالان نالنده نالنده: از دهر جفا پیشه زی که نالم گویم زکه کرده است فال نامم ک (ناصرخسرو)
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.