معنی ناشادمان در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
ناشادمان. (ص مرکب) ناشاد. ناشادکام. ناشادان.غمین. غمگین. ملول. رنجور. ناخشنود. افسرده. مقابل شادمان. که شادمان و خشنود و راضی نیست:
بدو گفت خسرو توئی بی گمان
ز تخت پدر گشته ناشادمان.
فردوسی.
فرهنگ عمید
ناشاد
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) ناشاد مقابل شادمان.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.