معنی ناراضی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ناراضی. (ص مرکب) ناخشنود. آنکه خرسندی و خوشدلی و قناعت ندارد. (ناظم الاطباء). که راضی نیست.که رضایت ندارد.ناخرسند. غیرقانع. مقابل راضی. رجوع به راضی شود.

فرهنگ معین

[فا - ع.] (ص.) آن که راضی نیست، ناخشنود. مق راضی.

حل جدول

ناخرسند

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

ناخشنود

کلمات بیگانه به فارسی

ناخشنود

مترادف و متضاد زبان فارسی

رنجیده، ناخرسند، ناخشنود، نارضا،
(متضاد) راضی

فرهنگ فارسی هوشیار

ناخرسند (صفت) آنکه راضی نیست ناخشنود مقابل راضی.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر