معنی نادم در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

نادم. [دِ] (ع ص) اسم فاعل از نِدَم و ندامه. (اقرب الموارد). پشیمان. (منتهی الارب) (آنندراج) (فرهنگ نظام) (ناظم الاطباء) (دهار) (غیاث اللغات). || شرمسار. خجل. شرمنده. متأسف. (ناظم الاطباء). ج، نُدّام، نادمون.

فرهنگ معین

(د) [ع.] (اِفا.) پشیمان.

فرهنگ عمید

پشیمان،

حل جدول

پشیمان

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

پشیمان

کلمات بیگانه به فارسی

پشیمان

مترادف و متضاد زبان فارسی

پشیمان، تائب، توبه‌دار، توبه‌کار، متاسف

فرهنگ فارسی هوشیار

پشیمان، خجل و شرمنده

فرهنگ فارسی آزاد

نادِم، پشیمان،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری