معنی ناخن پیراستن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ناخن پیراستن. [خ ُ ت َ] (مص مرکب) پیراستن ناخن. کوتاه کردن ناخن. ناخن گرفتن. ناخن چیدن.
- ناخن پیراستن از چیزی، دست کشیدن از آن. بترک آن گفتن. رها کردن آن. وانهادن آن:
بپیرای از طمع ناخن به خرسندی که از دستت
چو این ناخن بپیرائی همه کارت بپیراید.
ناصرخسرو.

فرهنگ فارسی هوشیار

(مصدر) کوتاه کردن ناخن ناخن چیدن. یاناخن پیراستن از ناخن چیدن. یاکشیدن ازآن: بپیرای از طمع ناخن بخرسندی که از دستت چواین ناخن بپیرایی همه کارت بپیراید. (ناصرخسرو)

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر