معنی ناخن انداختن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
ناخن انداختن. [خ ُ اَ ت َ] (مص مرکب) ناخن رساندن بر ساز و امثال آن. پنجه بر تار و رباب و چنگ زدن:
ذره و خورشید گر در رقص آید دور نیست
ناخن مضراب بر تار رباب انداختیم.
ابونصرنصیرای بدخشانی (از آنندراج).
|| ناخن گرفتن. به ضرب چوب ناخن دست و پای کسی را انداختن. رجوع به ناخن گرفتن شود.
فرهنگ فارسی هوشیار
(مصدر) ناخن رساندن به ساز و مانندآن با ناخن بر چنگ و رباب و جزآنهازدن، بضرب چوب ناخن دست و پای را انداختن.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.